شهاب الدین سهروردی معروف به شیخ اشراق

شهاب‌‌الدین یحیی سُهرِوَردی(متولد۵۴۹ق) معروف به شیخ‌ اشراق، مؤسس حکمت‌ اشراق که در زمینه فلسفه و حکمت اسلامی آثار متنوعی به ثبت رسانیده است. مهمترین اثر وی، کتاب حکمه الاشراق است. وی بعد از سفرهای بسیار و کسب و نشر علم، عازم حلب شد و آنجا به سبب بدخواهی دشمنانش توسط ملک‌ظاهر پسر صلاح‌الدین ایوبی، در سال ۵۸۷ق در زندان به شهادت رسید . 

سهروردی در مکتب دار سهرورد، تحصیلاتش را آغاز کرد و قرآن و ادبیات عربی و فارسی را فراگرفت. او در سیزده سالگی از سهرورد خارج و به شهر مراغه رفت و خدمت مجدالدین عبدالرزاق جیلی در مدرسه معروف مجاهدیه، مشغول به یادگیری حکمت و اصول فقه شد و در همان ایام، با معارف زرتشتیان و مسیحیان نیز آشنایی پیدا کرد.[۱]

او در بیست سالگی یعنی به تاریخ ۵۶۸ قمری به اصفهان رفت و یادگیری علوم حوزوی را در آنجا تکمیل کرد. سهروردی نزد ظهیرالدین بیهقی فارسی، مشغول تحصیل منطق و فلسفه ابن سینا شد و کتاب بصائر عمر‌ بن‌ سهلان ساوی را خواند.[۲]

سهروردی قبل از سی سالگی بین سال های ۵۷۷ – ۵۷۸ق اصفهان را ترک کرد و با عده‌ای از صوفیان سفر خود را شروع کرد و وارد قلمرو پادشاهان سلجوقی در آسیای صغیر شد و به دیاربکر رسید. وی با ورود به این شهر، مورد استقبال حکومت سلجوقی قرار گرفت. [۳] او در مدتی که در دیاربَکر بود، ریاضت پیشه می‌کرد و عقیده داشت ریاضت، راهی برای دستیابی حکمت‌عملی بلکه راهی برای فهم بهتر حکمت نظری است. سهرورودی در دیاربکر، به گفت‌وگو با عالمان می‌پرداخت اما به سبب تنگ‌نظری گروهی از عالمان، مورد بی‌مهری قرار گرفت.[۴]

بعد از مدتی، سهروردی از دیاربکر خارج شد و برای سیاحت به آناتولی رفت و از آنجا عازم سوریه شد.[۵] در این بین، به شهر ماردین رسید و در آنجا با فخرالدین ماردینی ملاقات کرد و از وی معارف متنوعی پیرامون سنت های مصر قدیم، اعتقادات صائبی و تعلیمات هرمسی آموخت.[۶]

ظاهرا سهروردی بعد از ماردین، به سفرهای زیادی در آسیای‌صغیر رفته باشد. او احتمالا به میافارقین که آثاری از انوشیروان دادگر و خسرو پرویز دارد، رفته است. او به توقات شهری در استان ارض روم میان قونیه و سیواس رفته است و در همین مدت کتاب حکمت الاشراق را به مرور کامل کرده است. گفته می‌شود او به تاریخ ۲۹ جمادی‌الآخر ۵۸۲ قمری، از نوشتن این کتاب فراغت یافت.[۷]

سهروردی در آناتولی و روم سکونت داشته و بارها به سوریه رفته و بازگشته و کتاب الواح‌ عمادیه را در شهر توقات نوشت. بعد از آن، سهروردی به حلب می‌رود و فعالیت های خود را در مدرسه حلاویه شروع می‌کند.[۸] ملک‌ظاهر پسر صلاح‌الدین ایوبی، از گستره و عمق دانش سهروردی مطلع می‌شود و مناظراتی را به منظور معرفی سهروردی به عالمان دربارش ترتیب می‌دهد.[۹]

بی پردگی و بی احتیاطی سهروردی در بیان اعتقاداتش، دشمنان فراوانی را برای او درست کرد؛[۱۰] از جمله دو عالم شافعی یعنی زین‌الدین عبدالملک بن نصرالله ابن‌ جهیل و برادرش مجدالدین ظاهر که شهاب‌الدین را ملحد و عامل انحراف ملک‌ظاهر می‌‌دانستند. آنها وقتی از ملک‌ظاهر ناامید شدند، نامه‌ای به پدر او صلاح‌الدین ایوبی نوشتند و او نیز به فرزند خویش در نامه‌ای فرمان می‌دهد که «این جوان کشتنی است و او را بکش.»[۱۱] ملک‌ظاهر سهروردی را به زندان انداخت و از خوراک محروم کرد.[۱۲] بالاخره روز جمعه آخر ماه ذی‌الحجه سال ۵۸۷ق جسد سهروردی را از زندان بیرون آوردند.[۱۳]

تالیفات زیادی از سهروردی بدست ما رسیده است اما مهم ترین اثر او، کتاب حکمه الاشراق است که دربردارنده آخرین آرای فلسفی او است. آثار سهروردی را به شیوه‌های مختلفی طبقه‌بندی کرده‌اند[۱۴] که یکی از آنها توسط سید‌‌حسین نصر و هانری کربن انجام شده است:[۱۵]

  1. رساله‌های کوچک سهروردی که بعضی از آنها از نظر مبادی اعتقادی اهمیت دارند اما باید آنها را به عنوان توضیحاتی بیشتر بر مقالات اعتقادی بزرگتر به شمار آورد. این کتاب ها عبارتند از: هیاکال النور، الواح عمادی، پرتونامه، فی اعتقادات الحکماء، لمحات، یزدان شناخت و بستان القلوب که بعضی به زبا فارسی و بعضی به زبان عربی تالیف شده است.
  2. تعدادی رساله رمزی که به فارسی نوشت. این رساله‌ها دارای زبانی نمادین است که رموز زرتشتی، هرمسی و اسلامی را تلفیق می‌کند که عبارتنداز: عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، قصه الغربه‌ الغربیه، لغت موران، روزی با جمتعن صوفیان، رساله فی حاله الطفولیه، صفیر سیمرغ، رساله فی المعراج، پرتونامه. هدف این رساله ها نشان دادن سفر روح به سوی اتحاد با خدا و شوق فطری انسان برای کسب معرفت است.
  3. شماری رساله فلسفی و مربوط به تشرف به فرقه تصوف نیز نوشت که عبارتند از: ترجمه وی بر رساله الطیر ابن سینا و شرح فارسی او بر اشارات و تنبیهات ابن سینا، رساله‌ای نیز دارد به نام رساله فی حقیقه العشق که مبتنی بر رساله العشق ابن سینا است و شروحی بر آیاتی از قرآن و پاره‌ای از احادیث و گفته می‌شود شرحی بر کتاب فصوص فارابی نوشته که مفقود شده است.[۱۶]
  4. مصنفات او در ادعیه و اذکار است که سهروردی آنها را واردات و تقدیسات می‌نامد.
  5. سهروردی چهار رساله بزرگ نوشت که دربردارنده اصول عقاید اوست: تلویحات، مقاومات، مطارحات و حکمه الاشراق.

حکمه الاشراق

نوشتار اصلی: حکمه الاشراق

سهروردی آنچه از طریق کشف و شهود دریافته و به زبان فلسفی صورتبندی کرده بود را در کتاب «حکمه الاشراق» ثبت نمود.[۱۷]

شارحان کتاب حکمه الاشراق، دو توجیه برای این اصطلاح ذکر کرده‌اند: توجیه اول این که حکمت اشراق، حکمتی است که که بر اساس کشف و شهود و اشراق بدست آمده است؛ و توجیه دوم این که حکمتی است که از مشرق زمین(اهل فارس) برخاسته است. به باور شارحان، توجیه دوم به توجیه اول باز می‌گردد چرا که حکمت اهل فارس نیز برخاسته از کشف و شهود و اشراق بود.[۱۸]

سهروردی درباره گوهر حکمت و روش دستیابی به آن و ترسیم نظام هستی، آرای ممتازی دارد:

گوهر مشترک حکمت

به باور سهروردی، حکمت دارای گوهر واحد و کهنی است که همیشه توسط حکیمان دریافت و به مردم ارائه شده است.[۱۹] از حکیمان نیست کسی که از این حکمت مقدس مطلع نباشد.[۲۰] به باور سهروردی، انبیاء[۲۱] و حکمای فارس(همچون جاماسف و فرشاوستر و بوزرجمهر و زرتشت و دیگران)[۲۲] و حکمای یونان(همچون هرمس و انباذقلس و فیثاغورس و سقراط و افلاطون و دیگران)[۲۳] و حکمای هند(همچون بوذاسف و دیگران)[۲۴] و صوفیان و عارفان(همچون حلاج و ابویزید بسطامی و دیگران)[۲۵] از این حکمت مقدس، آگاه بوده و به توحید و عوالم نوری معتقدند؛ اما چون به زبان رمز و مَجاز و اشاره از آن خبر می‌دادند، گفتارشان متفاوت گشته است.[۲۶]

روش دستیابی به حکمت

بدون خلع بدن(جدا شدن روح از بدن) و کشف و شهود عرفانی، نمی‌توان از این حکمت مقدس باخبر شد.[۲۷] وی فلسفه و حکمت خویش را محصول کشف و شهود و اشراق دفعی روح مقدس بر قلب خود معرفی می‌کرد که به درخواست دوستان، در چندین ماه آن را به زبان فلسفی و استدلالی صورتبندی کرده و به نگارش در آورده است.[۲۸] سهروردی متذکر می‌شود حتی اگر استدلالهایش مخدوش شوند، تردیدی در او راه نمی‌یابد چرا که او حکمت را از طریق فکر و استدلال دریافت نکرده است.[۲۹] اما با این حال، وی معتقد بود که سالک راه حقیقت، نباید نسبت به تاملا عقلی و نظری بی‌تفاوت باشد بلکه باید هم اهل تاملات نظری باشد و هم اهل کشف و شهود.[۳۰]

نور و ظلمت

سهروردی در کتاب حکمه الاشراق عوالم را بر اساس نور و ظلمت تبیین می‌کند. به باور او، به سبب این که حقیقت انسان، بسیط و سراسر نور و حضور است، حتما علل پیدایش او(خداوند و سایر موجودات در عوالم نوری) نیز باید بسیط و سراسر نور و حضور باشند. تمایز انسان از آنها در شدت و ضعف نوری است.[۳۱] اما بدن و سایر امور مادی از سنخ ظلمات هستند چرا که فاقد حضور و خودآگاهی و علم به دیگران هستند.[۳۲]

عوالم نوری

به باور سهروردی، عوالم نوری مراتب مختلفی دارد که به ترتیب، از این قرارند: نورالانوار(خدا)[۳۳]، انوار قاهره طولیه (عقول طولیه ارسطویی)[۳۴]، انوار قاهره متکافئه (عقول عرضیه و مُثُل افلاطونی)[۳۵]، عالَم اشباح مجرده(عالَم مثال منفصل)[۳۶].

  • نورالانوار: نورالانوار در اصطلاح سهروردی، همان واجب الوجود در اصطلاح مشائیان است که به این شکل اثبات می‌شود: آدمی از سنخ نور است و چون نورانیتش ناشی از ذات خودش نیست پس محتاج دیگری است که او هم از سنخ نور باشد؛ و چون دور و تسلسل محال است، پس نهایتا به نوری می‌رسیم که بی نیاز از دیگری و اصطلاحا نورالانوار است.[۳۷]
  • انوار قاهره طولیه: بنا بر این نظر که «از واحد جز واحد صادر نمی‌شود»، از خدا نیز مستقیماً جز معلول واحد صادر نمی‌شود که در اصطلاح سهروردی به آن معلول اول، «نور اقرب» یا «نور بهمن» گفته می‌شود.[۳۸] از طریق همین نور اقرب، سایر موجودات ایجاد می‌شوند.[۳۹] سهروردی -برخلاف فلاسفه مشاء- این عقول را منحصر در تعداد محدود نمی‌داند.[۴۰]
  • انوار قاهره متکافئه: سهروردی -برخلاف فلاسفه مشاء- با مُثُل افلاطونی موافقت می‌کند[۴۱] و آنها را بنا بر نظام نوری خود توضیح می‌دهد: این مُثُل نورانی، واسطه میان انوار قاهره طولیه و انواع مادی(مثلا سیب و انسان و اسب و غیره) هستند؛ و به همین جهت، معلول انوار قاهره طولیه، و علت انواع مادی هستند.[۴۲] از این رو، هر نوعی از انواع مادی، مثالی در عالم عقل دارد که مجرد و نوری است و این انواع مادی از آنها تراوش یافته‌اند و از طریق آنها تدبیر می‌شوند.[۴۳] مثلا درخت سیب با تمام ویژگی‌هایی که دارد، برآمده از مثال نورانی و مجرد سیب است که در عوالم نوری موجود است. درخت سیب با تمام شاخ و برگ و خصایصی که دارد، سایه‌ای از همان حقیقت است.[۴۴]
  • عالَم اشباح مجرده: این عالَم شامل موجودات مجردی است که دارای صورت و شکل و مقدار هستند.[۴۵] سهروردی بر این باور است که از طریق عالَم اشباح مجرده است که می‌توان معاد جسمانی را توضیح داد.[۴۶] همچنین آنچه در رویای صادق یا کاذب دیده می‌شود نیز مشاهده موجودات مثالی و خیالی در عالم اشباح مجرده است.[۴۷]

  • سهروردی، یحیی، فلسفه اشراق سهروردی(گزارش حکمت اشراق، با تطبیق و نقد همراه با متن حکمه الاشراق)، بوستان کتاب قم، ۱۳۹۲ش.
  • معلمی، حسن، فلسفه اشراق، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۸ش.
  • یزدان‌پناه، یدالله، حکمت اشراق(۲ جلد)، تحقیق و نگارش: مهدی علی‌پور، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۹۸ش.
  • یثربی، یحیی، قلندر و قلعه بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی، نشر قو، ۱۳۹۷ش.

 

  1. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۴۴-۴۳
  2. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۵۳-۵۲
  3. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۵۶-۵۴
  4. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۶۰-۵۴
  5. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو،۱۳۹۴ش، ص۶۳
  6. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۷۱-۶۴
  7. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۷۲
  8. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۷۹
  9. پرش به بالا مجتهدی، سهروردی و افکاراو، ۱۳۹۴ش، ص۹۹
  10. پرش به بالا نصر، سه حکیم مسلمان، ۱۳۸۹ش
  11. پرش به بالا شهرزوری، نزهه الارواح (تاریخ حکما)، ۱۳۶۵ش، ص ۴۶۲
  12. پرش به بالا شهرزوری، نزههالارواح (تاریخ حکما)، ۱۳۶۵ش، ص ۴۶۲
  13. پرش به بالا شهرزوری،نزهه الارواح (تاریخ حکما)، ۱۳۶۵ش، ص ۴۶۳
  14. پرش به بالا رضوی، سهروردی و مکتب اشراق، ۱۳۷۷ش، ص۲۹
  15. پرش به بالا رضوی، سهروردی و مکتب اشراق، ۱۳۷۷ش، ص۳۰
  16. پرش به بالا نصر، سه حکیم مسلمان، ۱۳۸۹ش، ص۱۵۰
  17. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۹.
  18. پرش به بالا شهرزوری، شرح حکمۀالاشراق،۱۳۷۲ش، ص۱۶؛ قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۱۱.
  19. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۴۹۴.
  20. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۵۰۳.
  21. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۱، ۱۳۹۶ق، ص۱۱۱-۱۱۲؛ ج۲، ص۱۵۶.
  22. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۱۱.
  23. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۰ و ص۱۵۶.
  24. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۲۱۷.
  25. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۴، ص۴۹.
  26. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۱، ص۱۱۲؛ سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۰-۱۱.
  27. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۱، ص۵۰۳.
  28. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۹ و ص۲۵۹.
  29. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات،۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۰.
  30. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۳۶۱.
  31. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.
  32. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۰۷-۱۸.
  33. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۳۲.
  34. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۳.
  35. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۴۳-۱۴۴.
  36. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۲.
  37. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۲۱.
  38. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۰۸-۱۱۰ و ص۱۲۹.
  39. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۳۸-۱۳۹.
  40. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۵.
  41. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۴۲-۱۴۵.
  42. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۴۴؛ قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.
  43. پرش به بالا قطب الدین شیرازی، شرح حکمۀالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۲۴۵.
  44. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۱، ص۴۶۳؛ سهروردی، مجموعه مصنفات، ۱۳۹۶ق، ج۲، ص۱۶۰.
  45. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۴.
  46. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۲۳۴-۲۳۵.
  47. پرش به بالا سهروردی، مجموعه مصنفات، ج۲، ص۲۴۰-۲۴۱.

  • نصر، سید حسین، ترجمه: احمد آرام، سه حکیم مسلمان، امیرکبیر، تهران، ۱۳۸۹ش.
  • مجتهدی، کریم، سهروردی و افکار او، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۹۴ش.
  • شهرزوری، شمس‌الدین محمد بن محمود، نزههالارواح و روضهالافراح(تاریخ حکما)، با کوشش: محمد‌تقی دانش‌‌پژوه و محمد‌سرور مولائی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۶۵ش.
  • رِضوی، مهدی‌امین، ترجمه: مجدالدین کیوانی، نشر مرکز، ۱۳۷۷ش.
  • سهروردی، شیخ شهاب الدین، مجموعه مصنفات، تحقیق هانری کربن، انتشارات انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۹۶ق.
  • شیرازی، قطب الدین، شرح حکمۀالاشراق، تحقیق عبد الله نورانى و مهدى محقق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
  • شهرزوری، شمس الدین محمد، شرح حکمۀالاشراق، تحقیق حسین ضیائی، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۲ش.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا